Web Analytics Made Easy - Statcounter

امتداد نیوز؛ چرا نسل میانسال و جوان ما به دام سریال‌های پیش پا افتاده و مبتذل ترکی افتاد؟! چرا مسئولان با همه ابزارهای قانونی و اجرایی که در دست دارند به این مسئله مهم توجهی ندارند؟! روشنفکران و دوستانی که در جهت حفظ ارزش‌های اسلامی – ایرانی تلاش می‌کنند هر دو با محتوای نازل سریال‌های ترکی مخالفند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

چرا در جبهه انقلاب با همه ادوات و امکانات، باید در موضع انفعال باشیم و حتی موضعی تدافعی اتخاذ نکنیم؟ چرا چند شبکه نازل ماهواره‌ای در یک عملیات رسانه‌ای کوچک با پخش چند سریال ترکی، ناگهان فرهنگ عزیز سرزمین‌مان را به یغما می‌برند؟ روشنفکر واقعی آن است که لخت و عور حقایق را با مردم و مسئولان در میان بگذارد. امیر قادری در مقام یک روشنفکر و منتقد سینمای غیر وابسته، صادقانه روشن می‌کند که با عدم اکران فیلم خارجی، چگونه به دام سریال‌های ترکی نازل  افتادیم. خواندن دقیق این گفتگو را به تمام دلسوزان واقعی فرهنگ ایرانی توصیه می‌کنیم.  

****

*تسنیم: اینقدر وضع سینمای ما از نظر اخلاقی خراب است؟!

البته من از کمدی‌های آپتو، به خصوص در سال‌های اولیه کارش تعریف کردم! به نظرم هر تفکری در یک چارچوبی، در یک محفلی، در یک گروهی، در مدت زمان طولانی بماند، با لباس­‌های مختلف سیاسی از روشنفکری تا فلان…، فاسد می­‌شود و این مسئله کاملا طبیعی است. می­‌خواهم بگویم در این کمدی­‌های به شدت جنسی ایده­ و مسئله تحکیم خانواده، بهتر شدن انسان، تغییر از نقطۀ A به B وجود دارد. باز تاکید می­‌کنم من از نهایت خط قرمز صحبت کردم. در مورد فیلم­‌هایی که هر مسئولی ببیند و با سینمای ایران مقایسه کند و بگوید کدام اخلاقی‌­تر است؟ جاد اپتو فیلمی تهیه کرده به نام  Knocked Up  در مورد زنی است که در یک شرایط ناخواسته باردار می­‌شود. زن به شدت منطقی، پر از حساب و کتاب، به دنبال هدف و ضدخانواده است. هدفش این است که با هر شغلی باید پول کسب کنم و پدر بچه هم جوان علفیِ ولنگاری است که با دوستانش می‌چرخد و مواد مصرف می‌کند. فیلم چه زمانی تمام می­‌شود؟ در نقطۀ نهایی فیلم زن اعتقاد پیدا می­‌کند که عشقش به همین بچه ناخواسته، چه قدر ارزش داشته، و مرد تعهد پیدا می­­‌کند تا زندگیِ خانوادگی­‌اش را جدی بگیرد.

نکتۀ مرکزی این فیلم این است که بچه به دنیا نمی­‌آید، پس مرد به زن مواد می­‌دهد برای اینکه زن بتواند به راحتی زایمان کند و بچه­‌اش را به دنیا بیاورد! یعنی اینکه دارد دو قطب متضاد را بهم نزدیک می­‌کند تا به نتیجۀ مثبت برسد. می­‌خواهم بگویم سینمای آمریکا، اینقدر به شکل پیچیده‌­ای اخلاقی است. هر چند که همین فیلم‌ها را هم با درجه‌بندی سنی نشان مخاطب‌اش می‎‌دهد. در حالی که سینمای محفلی انحصاری با همان شعارهای همیشگی، می‌خواهد با یک نگاه سطحی، این آثار را رد کند؛ تا امکان حفظ انحصارش را داشته باشد. و من فکر می­‌کنم تلقی­ای که یک کمدیِ مثبت هجده، مانند ناکد ­داپ از مفهوم خانواده، انسان و رابطۀ دو نفر دارد ارائه می‌دهد در هیچ کدام از فیلم­‌های ایران نیست که تماشاگر با این مفهوم مثبت از روی صندلی سینمای بلند شود.

***درجه بندی در بازار سینمای ایران وجود ندارد

 

پس تازه بعد از همه این حرف‌ها، می‌رسیم به مفهوم شیرین درجه­‌بندی. در آمریکا این فیلم برای عموم مردم نمایش داده نمی­‌شود. چون سیستم درجه‌بندی از عرفِ واقعی می­‌آید، از هویت ملیِ واقعی که می­‌گوییم می‌آید. پدر و مادر وقتی درجه را روی این فیلم می­‌بیند خودشان اولین کسانی هستند که اجازه نمی‌‌دهند تا فرزندشان به سن قانونی نرسیده آن فیلم را ببیند. این چیزی است که در بازار قاچاق فیلم­‌های خارجی یا حتی سینمای ایران وجود ندارد. مثلاً قرار نیست یک پسر ۱۲ ساله آمریکایی برود این فیلم را در خانه یا سینما ببیند چون اولین مانعش خانواده­‌اش هستند. چون شاید یک مخاطب کم سن و سال، نتواند به چنین تحلیلی در فیلمی که به آن اشاره کردیم، برسد.

***بازار قاچاق فیلم خارجی بی‌اعتمادی در برابر  فرهنگ رسمی به مردم تزریق می‌کند

 

*تسنیم: اما الان نوجوان ایرانی این فیلم‌ها  به راحتی بواسطه اینترنت می‌بیند.

بازار قاچاق این کار را کرده است و بی­‌اعتمادیِ مردم در برابر فرهنگ رسمی تزریقی به دیدن چنین محصولاتی دامن زده است. اگر در بسیاری از موارد فرهنگ رسمی بگوید بچۀ شما این فیلم را نبیند سرپرست خانواده می­‌گوید این فیلم حتما یک چیزِ خوبی دارد، چون  نظام ارزشی از طریق مفهوم هویت ملی و از طریق اقتصاد آزاد به فرزندان منتقل نشده است.

در آمریکا وقتی فرهنگ رسمی به شهروندانش می­‌گوید مثلاً این فیلم هالیوودی  فلان است به آن  هیچ توجهی نمی‌کند. اما فیلم‌هایی که در سینماهای آمریکا نمایش داده می شود فهرستی از خط قرمزها دارد، استفاده از مواد مخدر، میزان برهنگی و …  به این دلایل ورود افراد زیر سن قانونی بدون بزرگترها به سینما قدغن است و کسی که می­خواهد این  فیلم در  خانه ببیند، باید بداند این موارد خط قرمزی تا چه اندازه در محتوای اثر وجود دارد و بچه اگر آن را تماشا کند ممکن است آسیب ببیند.

***در سینمای ایران نظام ارزش­­گذاری قابل اعتمادی برای مردم وجود ندارد.

 

 *تسنیم: اما در شرایط کنونی، کودکان و نوجوانان زیر سن قانونی با پدر و مادر‌های‌شان دارند به سینما می روند و کمدی‌های جنسی ایرانی را تماشا می‌کنند.

در سینمای ایران نظام ارزش­­گذاری قابل اعتمادی برای مردم وجود ندارد. چون سیستم ارزشی واقعی نیست که بگوید این فیلم برای بچه شما بد است و پدر و مادر به آن سیستم اعتماد کنند، یا بچه اعتماد کند و بگوید این فیلم مناسب من نیست. همان گروه‌های پنج شش نفره‌ای که درباره‌شان صحبت کردیم، این وظیفه را به عهده دارند. نه نظام‌ای که از دل اعتقادات مشتری/مخاطب بیرون آمده باشند. پس شهروند ایرانی به هشدارها اعتماد نمی‌کند.

 

***در سینما اتاق­‌های فکری هستند که تلاش می‌کنند به مردم آدرس غلط بدهند

 

*تسنیم: پس قصد سینمای آمریکا لیبرالیزه کردن زندگی مردم ایران نیست؟

طبعاً در هر کشوری در هر ملتی یک گروه­‌هایی هستند که می­‌خواهند فکر خودشان را گسترش بدهند و برای تغییر مشخص باورها، به کشورهای دیگر ببرند. در کشور ما هم از این گروه‌ها وجود دارند. اما این که فکر کنیم همه سینمای آمریکا و دنیا با این فرض و هدف فیلم می‌سازند، شوخی است. در سینما اتاق­‌های فکری هستند که تلاش می‌کنند به مردم آدرس غلط بدهند و بگویند اکران فیلم خارجی دارد نظام فکری شما را تغییر می‌دهد. شبیه همان گروه‌هایی که طبق مثال خود شما در اوایل انقلاب با اصل قرار دادن کمدی‌های لاندو بوزانکا، کل اکران فیلم خارجی را به نفع خودش، از بین برد.

*تسنیم: یک دستاویز دیگری که دارند  گفتمانی مبهم در مورد سبک زندگی است.

من باز تکرار می­‌کنم یکسری ارزش­ها در ذهن هر سینماگر و تصمیم­‌گیری و مسئولی است، بیایند بنشینیم با هم براساس همان ارزش­‌ها فیلم­‌های خارجی را نگاه کنیم.

*تسنیم: مفهوم این حرف‌های شما این است که سینمای ایران ضد ارزش است!

منظور من این است که به بهانه «ارتقاء سینمای ایران»، داریم مردم کشورمان را از چه منابع مهمی محروم می­‌کنیم. من دشمن سینمای ایران نیستم. اتفاقا در دراز مدت این تلاش برای حفظ منافع از طریق انحصار، ضد کیفیت خود این سینما عمل کرده است. حاصل بعد از چهل سال، همین محصولات نازل و بی‌کیفیت‌ای است که چه زیر نام ارزشی، چه روشنفکری و چه جریان اصلی، می‌بینیم. استقبال مردم ایران هم که در همین حد است!

***با هر متر و معیاری، قطعاً به نظر من سینمای امروز آمریکا از سینمای ایران سینمای ارزشی­تری است.

*تسنیم: سینمای ایران ضد ارزش‌­های انسانی است یا نیست؟

تکرار می‌کنم؛ با هر متر و معیاری، قطعاً به نظر من سینمای امروز آمریکا از سینمای ایران سینمای ارزشی‌­تری است، سینمای هنرمندانه­‌تری است، سینمای حتی تجربه­‌گرا­تری است. ولی این شعارها به درد منافعِ گروه‌های خاص در ایران می­‌خورد. به خاطر همین هم من همیشه می­‌گویم وقتی می­­‌گویند فیلم خارجی نیاید به خاطر منافع ملی؛ من می‌پرسم منافع ملی یا منافعِ گروه‌های خاص؟ یعنی واقعاً منظور ما منافع ملی است؟

طبعا اعتقاد دارم همۀ گروه­‌ها باید فیلم­شان را بسازند. ولی گروه‌های مختلف بر اساس شعارهای بی‌پشتوانه از رانت سازمان سینمایی برخوردار نشوند. در فضای آزاد، خود مردم پاسخش را می­‌دهند که چقدر دوستش دارند. بدون اینکه اپوزیسیونی ساخته شود یا سینماگری که بخواهد پشت ارزش‌ها پنهان شود. مردم به دلیل فیلم دیدن، بروند بلیط بخرند، در فضای سالم. در این شرایط بدون انحصار، معلوم می‌شود که فرهنگ مردم در چه شرایطی کدام نوع فیلم‌ها را می‌پذیرد و حمایت می‌کند.

***جوان ایرانی بدون قهرمان چگونه بزرگ می‌شود؟در یک فرهنگ سینمایی چه کسانی فیلم افسرده می‌سازند یا امیدواری‌های آبکی و فرمایشی، جوان ایرانی چگونه بزرگ می‌شود؟!

*تسنیم: نسل بی قهرمان سینمای ایران، فاقد شجاعت، چگونه نسل بعدی را تربیت می‌کند؟

من همیشه می­‌گفتم جوان ایرانی چگونه بزرگ می­‌شود؟ جوان ایرانی دارد بدون بتمن، بدون سوپرمن، بدون ابرقهرمان، بدون کمدی رمانتیک­‌هایی که نتیجۀ نهایی‌­شان نزدیکی قلب زن و مرد است، بدون ملودرام­‌هایی که وقتی فیلم تمام می‌شود انگار مهربان­تر می­‌شوید، بزرگ می شود. بچه­‌های دنیا دارند با این فیلم­‌های به نظرم سالم­تر بزرگ می­شوند و بچه­‌های ما دارند با این فیلم­ها…  

چند روز پیش در یک شبکه عربی کابوس من زنده شد. دیدم چند تا از این تصاویر ابرقهرمانی را پخش کرد و یک خانواده عرب را نشان داد، دم‌شان هم گرم: زیرش نوشت: «ما همه ابرقهرمان هستیم.» دنیا دارد همه انواع فیلم را می‌بیند؛ یعنی آن طرف دارد اینطوری اتفاق می­‌افتد و این طرف مخاطب ایرانی مجبور است در یک فرهنگ سینمایی که یا فیلم افسرده می‌سازد یا امیدواری‌های آبکی و فرمایشی، و در شرایط انحصار بزرگ شود. نه عموم استعدادهای مردم ایران در این شرایط می‌توانند به سمت فیلمسازی جلب شوند، و نه فیلم خارجی اکران می‌شود.

***چرا باید برای دیدن فیلم خارجی هر خانوادۀ ایرانی، باید تبدیل به “قاچاقچی” بشود؟!

*تسنیم: اما مردم‌ ما این فیلم‌ها را به شکل قاچاقی دانلود می‌کنند. فرهنگ دانلود فیلم قاچاق چه تاثیری بر جوان ایرانی خواهد گذاشت؟

چه فایده. کسی که از طریق قاچاق به چیزی دست پیدا می­‌کند فکر می­‌کند ارزش­‌هایی که در آن فیلم قاچاق می­‌بیند بخشی از فرهنگِ رسمی­‌اش نیست و این تاثیر وحشتاکِ دوگانه­‌ای دارد. خیلی از فیلم­سازان به من می­‌گویند «چرا این حرف را می­‌گویی؟ مردم ما که دارند فیلم‌ها را به شکل قاچاق می‌بینند!» جدا از این بحث اخلاقی که چرا باید برای دیدن فیلم خارجی هر خانوادۀ ایرانی، باید تبدیل به “قاچاقچی” بشود؛ بحث بعدی این است که مردم ما ارزش­‌های حاکم بر این فیلم‌ها را که به ذهنیت خودش نزدیک‌تر می‌بیند، در برابر فرهنگ رسمی قرار می‌دهد. در بسیاری از موارد ارزش­هایی که در فیلم قاچاق دیده به فطرتش نزدیکتر است، به انسانیتش نزدیک­تر است. پس از کشور خودش بیشتر و بیشتر فاصله می‌گیرد.

*تسنیم: این نکته که دیدن فیلم خارجی از این طریق، جوان ایرانی را قاچاقچی تربیت می‌کند هراس انگیز است.

هراس اینقدر واقعی است که می‌توانید ببیند نفوذش در سینمای ایران و میان مردم چقدر است. سینمای ایران چه در وجه ارزشی خودش و چه در وجه روشنفکری خودش چه تاثیری بر قشر جوان و نوجوان، مخصوصا متولدان دهه هفتاد تاثیر گذار نیست. سال‌ها در سینمای ایران خواستند به جای یکسری افراد، یکسری افراد دیگر ستاره شوند، جناح­‌های مختلف این کار را کردند، نتیجه­‌اش چه شد؟ شما یک سفر به شمال دریا بروید ببینید روی حولۀ مردم عکس چه کسی را می­‌بینید؟

*تسنیم: بتمن، اسپایدرمن، ولورین، و …

و شخصیت‌های کمپانی پیکسار و فردین مثلا. همان چیزهایی که سال‌ها با آن مخالفت شده. پس عوض مدیریت فرهنگ، کاملا از دست‌اش داده‌ایم. ۴۰ سال است شرایط اینطوری پیش رفته. پس  هراس واقعی بین دعواهای گروه­‌های درگیر است، نه آن چه مردم دوست‌اش دارند و حمایت‌اش می‌کنند. هراس واقعی این جاست که وقتی که ما چرخه سینما را از شکل طبیعی خودش خارج می­‌کنیم آن وقت پیش­ پاافتاده­‌ترین شکل­‌های هنری می­‌آیند خودشان را مطرح می­‌کنند.

***مردم در برابر مبتذل‌ترین اشکال فرهنگ بی­‌دفاع شده‌اند

*تسنیم: این انحصار در سینمای ایران مردم را به سوی سریال‌های نازل ترکی و ماهواره‌ای سوق دارد.

هنوز فرصت‌اش را پیدا نکرده‌ام که بنشینم و یک سریال مشهور ترک را ببینم تا اظهارنظر کنم. اما در هر صورت نکته‌ای که مطرح می‌کنید، درست است. در این شرایط نابهنجار، سلیقه هنری پایین می‌آید و مردم ما در برابر سطح‌ترین گرایش‌های فرهنگی آسیب‌پذیر می‌شوند. من در حوزۀ کاری خودم هر وقت محصول باکیفیت ارائه دادم مخاطب استقبال کرده. ولی وقتی شما چه با شعار روشنفکری و چه ارزشی، اجازه نمی­‌دهید شکلِ عادیِ ارزش­‌ها جریان داشته باشد، [در شرایطی که در بسیاری از موارد خود این فرهنگ تزریقی از کیفیت نازل و سطح پایینی برخوردار است] چه اتفاقی می­‌افتد؟ مردم در برابر مبتذل‌ترین اشکال فرهنگ بی­‌دفاع می­‌شوند، یعنی کسی که به وقت خودش فیلم مخمصه مایکل‌مان را روی پرده عریض سینما ندیده است به نظرم خیلی آسیب­ پذیرتر است نسبت به سریال‌های سطح پایین.

*تسنیم: یعنی ممکن است به چنین سریال‌هایی سمپات شود.

نسبت به یک سریالِ پیش­‌ پا افتاده ماهواره­‌ای یا داخلی آسیب­ پذیرتر می‌شود. کدام فیلم سینمای ایران با ارزش­‌های مدنظر مسئولین (ارزش­‌هایی که اعلام می­‌کنند) به اندازه ترمینال اسپیلبرگ با ارزش­‌های مدنظر همسو است؟ یا مثلا در جستجوی نیمو و داستان اسباب‌بازی ۳؟ پس مشکل کجاست؟! بعد برسیم به یک بخش خیلی مهم ماجرا آن هم این است این وسط خود سینمای ایران هم قربانی این داستان شده است.

شما آمدید برای یک سود مقطعی، برای راحتی بیشتر، برای یک نوع اقتدارگرایی رقیب خارجی­‌تان را حذف کردید. الان رسانۀ من کافه سینما اگر رقیب نداشته باشد به شدت افت می­‌کند و پسرفت می­‌کند و از بین می­‌رود اصلاً ارتباطش با مردم از بین می­‌رود، در غیر این صورت، نیازش را به ارتباط با مردم از دست می‌دهد. در این شرایط فرضی انحصار، هر کس بخواهد مطلب سینمایی بخواند باید بیاید داخل کافه سینما، پس مشکل حل است! هر کسی می­‌خواهد بروند سینما، باید فیلم ایرانی ببیند، پس مشکل حل است. نتیجه‌اش این می‌شود که مردم قهر می­‌کنند و نمی­‌روند. پرفروش­ترین فیلم سینمای ایران چند درصد دانلود فیلم‌های ضعیف خارجی مخاطب دارد؟ با بازی تاج و تخت و خانه پوشالی مقایسه نمی­‌کنم. دارم با مومیایی که یک فیلم شکست­ خورده در سطح جهانی است و در ایران هم تبلیغ نشده مقایسه می‌کنم، فیلمی که در سطح جهان شکست خورد و اجازۀ ادامۀ ساخت سری فیلم­های ترسناکِ نسل جدید مومیایی را از کمپانی یونیورسال گرفت. این فیلم چند برابر پرفروش­ترین فیلم سینمای ایران دیده شده است؟ ۷ میلیون بار در هفته اول . خیلی عجیب است، یک محصول شکست­ خوردۀ کمپانی یونیورسال، طبق آمار خودتان، هفت میلیون بار در ایران دانلود شد.

بازی تاج و تخت به نظرم یک سریالی است که در شرایط عادی باید با درجه­‌بندی سنی دیده شود، ولی با درجه­ بندی سنی ۲۷ میلیون بار در ایران دانلود شده است. این آمار عجیب نیست؟

***سینمای الان چین کجا و سینمای ۵ ساله گذشتۀ چین کجا! مگر الان چینی­‌ها در هالیوود سرمایه­‌گذاری نمی­‌کنند و مگر انتقال تکنولوژی به چین صورت نمی‌گیرد؟

*تسنیم: تجربه کشورهای دیگر در این زمینه چگونه است؟

درست همین جا این سوال پیش می‌‎آید که آیا واقعا ممنوعیت نمایش فیلم خارجی، به بالا رفتن کیفیت در سینمای ایران، کمک کرده است؟! سینمای کره جنوبی را ببینید که چطور در بازار آزاد کامل بسیار رشد کرد. سینمای ترکیه همین طور. و فیلم چینی که در حضور رقیب آمریکایی، روز به روز دارد قدرتمندتر می‌شود. سینمای الان چین کجا و سینمای ۵ ساله گذشتۀ چین کجا! مگر الان چینی­‌ها در هالیوود سرمایه­‌گذاری نمی­‌کنند و مگر انتقال تکنولوژی به چین صورت نمی‌گیرد؟ درنتیجه می­‌خواهم بگویم اگر همۀ این‌ها را کنار بگذارم و نفع صرف را کنار بگذاریم، نه صنفِ راحت­ طلب رو به افول و نزول و در حال قرقره کردن بحث­‌ها و ایده­‌های ۶۰ سال پیش را، باز نمایش فیلم خارجی به نفع است.

***امنیت اصناف انحصاری سینمایی را ، امنیت ملی جا زده‌اند.

 

*تسنیم: هنوز مهمترین مباحث در سینمای ایران پیش کشیدن دعواهای صنفی است.

امنیت اصناف انحصاری سینمایی را ، امنیت ملی جا زده‌اند. حتی اگر همۀ این‌ دعواها را کنار بگذاریم باز در شرایط عادی پیشرفت صنف هم با نمایش فیلم خارجی ممکن است. همیشه پراید را مثال می­‌زنیم. پراید به نوعی متاسفانه قاتل مردم ایران هست و در فضای ایران مردم مجبور شدند پراید بخرند، یعنی شما رسماً می­‌بینید یک محصولی جلوی چشم شما تولید می­­‌شود که هموطنان شما را می­‌کُشد ولی از آن دفاع می­‌کنند، چون خودمان داریم آن را تولید می­‌کنیم! وحشتناک است. آیا در نبود رقیب خارجی نبوده که پراید توانسته ادامه پیدا کند؟ وگرنه خود به خود در بازار حذف می‌شد. آیا ایرانی­‌ها در آن شرایط محصول بهتری نمی­‌ساختند؟ مگر ایرانی حق ندارد که از جان خودش و خانواده­‌اش بهتر محافظت کند؟ بعضی می­‌گویند سینما و فرهنگ را با پراید مقایسه نکنید، باز به نظرم این یک شعار اشتباهی است که در فرهنگ ما به نفع خود، جا انداخته‌اند. چه فرقی می­‌کند؟ کالای فرهنگی تفاوت چندانی با دیگر کالاهای مصرفی ندارد، همان طور که در آن مرز هنر و زندگی روزمره، بیش از گذشته از بین می‌رود.

***با دیدن فیلم ایرانی اعتقادتان را به هنر از دست می‌دهید!

 

* تسنیم: این وسط، جالب این جاست که فیلم نوستالژیک وزیر محترم ارشاد بن هور است.

مسئول سابق آن یکی نهاد، فیلم نوستالژیکش پاپیون است. آن یکی، فیلم محبوبش اسپارتاکوس است. این مسئولان محترم این فیلم ها را قبلا روی پرده سینما دیده‌اند. مگر اینها مسئولین مملکت ما نیستند؟ این فیلم­‌ها در کدام فضا ساخته شدند؟

*تسنیم:  من با دیدن فیلم ایرانی خشن‌تر و عصبی‌تر می‌شوم.

 با دیدن بسیاری از این فیلم‌ها، اعتقادتان را به هنر از دست می‌دهید. پس زنده‌باد تولید و مصرف محصول داخلی و خارجی با کیفیت در بازار آزاد مردمی، از طریق به ثمر رسیدن عموم استعدادها.  

 

****

———————————-

گفت‌وگو از رضا حمیدی و امید سهرابی

———————————-

انتهای پیام/

true برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

true

منبع: امتداد نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.emtedadnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «امتداد نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۷۷۵۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روزگار سپری شده اسکناس ایرانی

مسعود یوسفی- روزنامه اعتماد- به تازگی عکسی از یک گردشگر روسی در تهران منتشر شده که در نوع خود بسیار غم‌انگیز است. در شرح این عکس گفته شده که این گردشگر ۳۰۰ دلار از پول خود را به ریال تبدیل کرده و حالا اسکناس‌ها را در داخل کیسه‌ای این طرف و آن طرف می‌برد. تصویری گویا از کاهش شدید ارزش پول ملی ایران که امضای وزیر امور اقتصادی و دارایی و رییس کل بانک مرکزی روی آن است.

«امضا» کردن پول توسط دو عضو تیم اقتصادی یک دولت نوعی نمادسازی برای دفاع از حیثیت پول است. در اساسنامه بانک مرکزی به صراحت نخستین وظیفه این بانک، حفظ ارزش پول ملی عنوان شده و رییس کل بانک مرکزی با امضای اسکناس، خود را به این وظیفه متعهد می‌کند. اما در ایران چه اتفاقی افتاده است؟

در شهر‌های بزرگ، با وجود اینکه در خودپرداز‌ها هنوز پول نقد وجود دارد؛ اما تورم مزمن و ماندگار در کنار کاهش ارزش پول ملی کاری کرده که «کارت‌های بانکی» جای «اسکناس» را در معاملات روزمره بگیرد و بدون این کارت‌ها، خرید و فروش در سطح اقتصاد ایران کار بسیار سختی شده است. در شهر‌های کوچک، گزارش شده که خودپرداز‌ها در بسیاری از موارد همین پول نقد را هم به مردم نمی‌دهند و خالی هستند.

در واقع، «پول» جای خود را به «اعتبار» داده است. بانک‌ها برداشت از خودپرداز‌ها را به روزی ۲۰۰ هزار تومان محدود کرده‌اند تا کسی نتواند به یک‌باره پول بیشتری برداشت کند. به جای آن، یک «اعتبار» در کارت‌های بانکی شارژ می‌شود و مردم با آن دست به خرید و فروش می‌زنند.

از اواسط دهه ۹۰، ایران هم به رده کشور‌هایی پیوست که دیگر به کار بردن «سکه» به عنوان پول در آن جایگاهی ندارد. سکه‌های ۵، ۱۰، ۲۵، ۵۰ و حتی ۵۰۰ تومانی دیگر چیزی شده برای کلکسیونر‌ها و آنهایی که برای مجموعه‌های شخصی خود جمع می‌کنند. ارزش فلز به کار رفته در این سکه‌ها آنقدر از ارزش ذاتی خود پول بیشتر شد که بانک مرکزی ابتدا مجبور شد که سکه‌ها را کوچک‌تر کند و سپس به‌طور اتوماتیک از چرخه مبادلات حذف کند.

چون چیزی وجود ندارد که بتوان مثلا با سکه ۵۰۰ تومانی یا ۱۰۰ تومانی خرید. مصطفی میرسلیم، نماینده تهران در مجلس، با انتقاد از کاهش ارزش پولی، در شبکه اجتماعی ایکس نوشته است: «وزیر امور اقتصادی و دارایی و رییس کل بانک مرکزی، اگر نمی‌توانند ارزش پول ملی را حفظ کنند، امضای‌شان را از روی اسکناس‌ها بردارند، چون با کاغذ پاره فرقی ندارد.» خبرگزاری تسنیم با مدیر روابط عمومی بانک مرکزی تماس گرفته و از او درباره این توییت پرسیده و پاسخ شنیده که «عقل سلیم حکم می‌کند انسان قبل از گفتار و نوشتار، کمی فکر کند!»

گرچه اظهارات آقای میرسلیم بار‌ها حاشیه‌ساز شده و با برخی از آنها نیز مخالفت‌هایی شده، اما نمی‌توان گفت که این اظهارات با عقلانیت فاصله دارد. چرا؟ به بازار پول نگاه کنید.

اسکناس‌های در گردش ایران

بانک مرکزی در وبسایت خود ۲۵ نوع اسکناس را به رسمیت شناخته (در این لینک ببینید: www.cbi.ir/page/۲۱۴۴.aspx) که از اسکناس ۱۰۰ ریالی با طرح مرحوم مدرس شروع می‌شود و به ۲۰۰ ریالی طرح جهادسازندگی و ۵۰۰ ریالی طرح دانشگاه تهران می‌رسد و سپس چند نوع طراحی‌های مختلف اسکناس‌های ۵ هزار ریالی و ۱۰ و ۲۰ هزار ریالی را در بر می‌گیرد و دست آخر به اسکناس‌های ۱۰۰ هزار و ۵۰ هزار ریالی جدید با «چهار صفر کمرنگ» می‌رسد و گویا برای دوره‌ای طراحی شده‌اند که قرار است چهار صفر از پول ملی حذف شود.

اما اینها اسکناس‌هایی هستند که گویا بانک مرکزی برای در چرخه بودن به رسمیت می‌شناسد و عملا کارایی خاصی ندارند. به جز اسکناس ۱۰۰ هزار ریالی و چک پول‌ها (بخوانید اسکناس ها) ۵۰۰ هزار و ۱ میلیون ریالی، اسکناس دیگری در تورم بالای ایران به گردش نمی‌افتد. کاهش ارزش پول ملی ایران کاری کرده که یک خرید خیلی معمولی به راحتی چندین برابر یک اسکناس ۱ میلیون ریالی را «تبخیر» می‌کند. بنابراین چیزی که در وبسایت بانک مرکزی باقی مانده، نوستالژی خاصی است از روزگار سپری شده اسکناس‌های ایرانی که دیگر نیستند.

اینجا درباره سکه‌های در چرخش ایران صحبت نمی‌کنیم که خیلی‌ها برای خرید آنها در پلتفرم‌های خرید وفروش آگهی می‌دهند، چون ارزش نیکل به کار گرفته در ساخت آن از خود پول بیشتر شده است! اینجا درباره اسکناس‌هایی حرف می‌زنیم که برای هر قطعه از آن (بنا به عدد‌های ۵ سال پیش) ۳۸۰ تومان به‌طور متوسط هزینه شده است و حالا در فضای تورمی ایران کاربردی ندارند.

وقتی توهم پولی داریم

«زمانی که قیمت دلار پر می‌کشد، ما فقیرتر می‌شویم». چرا؟ چون ارزش برابری ریال است که در برابر دلار سقوط می‌کند. به دلیل وابستگی شدید کالایی ایران به بخش واردات، ریال تضعیف شده قدرت خرید کمتری در بازار پیدا می‌کند. در این میان، نظام پرداخت‌های آنلاین و دستگاه‌های POS است که حرف اول را می‌زند. چون برای خرید و فروش کالا نیاز به حجم بالایی از اسکناس است که خطرات خودش را دارد. اما کارت‌های بانکی نه خود پول، بلکه یک «توهم» پولی و نوعی اعتبار است. 

نظام پیچیده و پر از اشکال بانکی یک عدد را در حساب اشخاص شارژ می‌کند و اجازه برداشت ۲۰۰ هزار تومان بیشتر در یک روز از طریق خودپرداز را هم نمی‌دهد. اگر کسی هم بخواهد مثلا ۱۰ میلیون تومان از بانک بیرون بیاورد نیازمند یک کوله پشتی است. اما تصور کنید که مشتریان یک بانک همه با هم برای بیرون کشیدن پول‌های‌شان به بانک مراجعه کنند؟ چه اتفاقی می‌افتد؟ این همان چیزی است که در سال ۹۶ برای موسسه ثامن رخ داد و کشور را دچار یک بحران پولی و امنیتی کرد. به همین دلیل است که پول در ایران یک مقوله گران و توهمی است.

گرشام و تیزر و سرنوشت پول

سر توماس گرشام، یک سرمایه‌دار انگلیسی بود که در قرن شانزدهم میلادی به عنوان مشاور مالی ملکه الیزابت انگلستان در مورد نحوه ضرب سکه‌ها هشداری به ملکه داد که بعد‌ها ادعای او رنگ واقعیت به خود گرفت و به قانونی در اقتصاد مبدل شد. در آن زمان دو نوع سکه در انگلستان برای انجام معاملات ضرب می‌شد که دارای عیار متفاوتی (به جهت آلیاژ به‌کار رفته در آنها) بودند؛ اما هر دو با ارزش یکسان در بازار برای معامله مورد استفاده قرار می‌گرفتند. 

تاجر انگلیسی اعتقاد داشت که پول بد که در حقیقت همان پولی بود که ناخالصی داشت، به مرور زمان موجب می‌شود پول خوب یا همان سکه‌های خالص از گردونه بازار خارج شوند. نتیجه نهایی آن، خالی شدن اقتصاد انگلستان از سکه‌های خالص و انباشت سکه‌های ناخالص در چرخه اقتصادی آنها بود. 

قانون گرشام به سادگی چنین می‌گوید: «اگر ارزش اسمی یا همان ارزشی که به‌صورت دستوری برای کالا یا خدماتی تعیین می‌شود، با ارزش واقعی یا ارزش مبادله آن در بازار متفاوت باشد؛ این امر موجب خروج آن منبع از چرخه اقتصادی یا هرز رفتن آن در سیستم اقتصادی می‌شود.»، اما این تنها زمانی اتفاق می‌افتد که دولت بتواند قوانین مربوطه را اجرا کند. اگر این قوانین وجود نداشته باشند یا مردم دیگر تمایلی به پیروی از آنها نداشته باشند، قانون گرشام می‌تواند معکوس عمل کند؛ یعنی پول خوب پول بد را بیرون می‌راند؛ زیرا بازرگانان فقط ابزار‌های پرداختی را می‌پذیرند که ارزشمند می‌دانند. 

این معکوس قانون گرشام به افتخار آدولف تیرز قانون تیرز نامیده می‌شود و در چنین موقعیت‌هایی پیش آمده است: شهروندان کشور‌های اروپای شرقی پس از فروپاشی بلوک شوروی از دلار به جای پول‌های بی‌ثبات خود استفاده می‌کردند یا مثلا ونزوئلا که در دوره ابر تورم، دلار را جایگزین پول خود کرد. همین الان اخبار بسیاری درباره استفاده از دلار یا سکه طلا در برخی معاملات شنیده می‌شود و گروهی آن را به فراریان مالیاتی نسبت می‌دهند. اما واقعیت همان پول خوب و پول بد است. تورم فزاینده در کنار کاهش ارزش پول ملی یک هشدار است برای آینده نظام پولی کشور که فراتر از تبلیغات سیاسی و نگاه‌های جناحی قرار می‌گیرد.

دیگر خبرها

  • روزگار سپری شده اسکناس ایرانی
  • هفته پررنگ فیلم کوتاه و مستند/ از یک شایعه تا وظیفه جدید سینمایی
  • علم‌الهدی: وقتی نیرو‌های نخبه نظام به دنبال اجرای شرع و قانون بیفتند، باید حمایت مردم نیز پشتیبان آنها باشد/ حجاب متعلق به فرهنگ ایران است؛ در شاهنامه، فردوسی از قول منیژه نقل می‌کند «منیژه منم، دخت افراسیاب، برهنه ندیده تنم آفتاب»
  • دستاورد مجموعه‌های دانش‌بنیان‌ ایرانی قابل تقدیر است
  • تفاوت عجیب قیمت خودرو در ایران و امارات
  • فرآیند پخت نان لواش به شیوه استانبولی
  • «فسیل» در نمایش برخط هم رکورد زد
  • دین سینما به امام صادق‌(ع) چه زمانی ادا می‌شود؟
  • رکورد فروش اکران برخط فیلم‌های سینمایی جابه‌جا شد
  • وقتی «فرهنگ» در میدان «دیپلماسی» قد عَلَم می‌کند