«رقص روی شیشه»؛ تقلیدی ناشیانه از سریالهای ترکی
تاریخ انتشار: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۷۷۴۹۴۴
بسیاری از کارشناسان فرهنگی در موقعیتها و اشکال گوناگون درباره مذموم بودن سریالهای ماهوارهای مخصوصاً آثار ترکیهای داد سخن سردادهاند و حتی گاهی مطالبی بدون استناد هم بیان کردهاند، رویکرد مذمت مطلق سالهاست که در مواجهه فرهنگی جزء واکنشهای بارز کارشناسان و برخی هنرمندان ماست، اما نکته جالب اینجاست زمانیکه میخواهیم اثری تولید کنیم، دقیقاً از همان محصولات کپیبرداری میکنیم.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این مجموعه که کارگردانی آن را مهدی گلستانه برعهده دارد. داستان یک زوج جوان است که زندگی عاشقانهای دارند، اما در ادامه مسائل زندگی آنها را با مشکل مواجه میکند. مهتاب کرامتی در این سریال نقش بازیگر موفقی را ایفا میکند که بنا به درخواست همسرش، بهرام رادان بازیگری را رها کرده تا به زندگی خانوادگیاش سروسامان دهد. اما بعد از گذشت ۱۰ سال دوباره بازیگری را از سر میگیرد و همین موضوع در ادامه اتفاقاتی را رقم میزند، این داستان اتفاق چندان شگرفی نیست، زیرا بارها بازگو شده، اما یک حسن برای تهیهکننده و کارگردانش دارد، آنهم اینکه به آنها اجازه میدهد تا برندهای گوناگون را در آن تبلیغ کنند.
این دست آثار، دغدغه چندانی بابت فروش ندارند، چون سرمایه اصلی خود را از طریق اسپانسر تأمین نمیکنند، اما اثراتی که در پی دارند، چندان زیبنده نیست، زیرا در آن سبکی از زندگی اشاعه میشود که حتی کوچکترین هویتی از زندگی ایرانی – اسلامی با خود به همراه ندارد، البته در اینجا منظور آش شوری نیست که گاهی برنامههای تلویزیونی به خورد مردم میدهند اما تولید آثاری همانند رقص بر روی شیشه نیز افتادن از آن سوی پشتبام است. در این سریال روابط اجتماعی به هیچ عنوان مطابق با عرف جامعه نیست، بلکه شاید تنها در اقشار محدودی این سبک زندگی رواج داشته باشد. درباره نکات اخلاقی سریال موارد بسیار گوناگونی مطرح است که بیانگر آن است که کارگردان رقص روی شیشه شیفته داستانپردازی سریالهای ترکی است. یکی از نکات ابتدایی که تماشاگر در اولین قسمت سریال با آن مواجه میشود ضعف در انتخاب بازیگران است. برای مثال تناسب سنی زوج اصلی این سریال رعایت نشده است و فاکتور این انتخابها فقط فروش این مجموعه است. سایر بازیها هم به شدت تکراری یا کلیشهای هستند، مثلاً امیر آقایی در این مجموعه در نقشهایی که در گذشته بسیار بازی کرده است ظاهر میشود و در پی تکرار خاطرات خود در آثاری همچون « چهارشنبه 19 اردیبهشت» است. مهرداد صدیقیان هم تکراری از شخصیت هومن سیدی در سریال «عاشقانه» است و میترا حجار هم نقشی کاملاً تیپکال دارد و تنها بازی نسبتاً خوبی که در این سریال مشاهده میشود مربوط به اکبر زنجانپور است که تابهحال نقشی مشابه آن را ایفا نکرده است.
طلا معتضدی، نویسنده این مجموعه قصهاش را بر اساس طرحی از ابوالفضل کاهانی نگاشته است. این قصه کاملاً ساختاری زنانه دارد، حتی شکل قصهگویی اثر، روی میزانسن آن هم تأثیر گذاشته است، اگرچه این اتفاق مذموم نیست اما در این سریال شکلی اغراق شده دارد. در چنین آثاری عمدتاً زنان قربانیاند، حتی در نقشهایی که در ظاهر منفیاند، اما مردها عمدتاً افرادی بیخرد توصیف میشوند که روی عشق و علاقه آنها نباید چندان حساب کرد، زیرا حتی عشقشان سبب محرومیت زنان از علایق و استعدادهایشان است. درباره تعلیقهای فیلمنامه هم باید گفت این قصه تا حدی قابل پیشبینی است، هرچند نویسنده سعی کرده از این ضعف دور بماند.
نویسنده در این سریال درصدد است نقدهای اجتماعیاش را هم بیان کند. برای مثال نقدی که به فضای مجازی وارد کرده است یکی از سطحیترین پرداختهای این داستان به مباحث اجتماعی است، البته نگاه ساده انگارانه در بسیاری از آثار تلویزیونی و سینمایی به نگاهی رایج تبدیل شده است. نقد بدون استناد و مغرضانه یکی از موضوعاتی که سبب شده مخاطبان دچار بیتفاوتی نسبت به پیامهای فرهنگی شوند. کارگردانی مهدی گلستانی، اتفاق خاصی در مجموعه نیست، حتی این اثر در مقایسه با برخی آثار تلویزیونی این کارگردان پایینتر هم هست. دکوپاژ این سریال مصداق خوبی برای این موضوع است. بازیهای سرد و اغراقشده هم یکی دیگر از اتفاقات نه چندان دلچسب این مجموعه است و طراحی صحنه و لباس رقص روی شیشه هم تنها یک اقدام تجاری که رنگی از هنر ندارد، چون کارگردان تنها خواسته تصاویرش رنگ و لعاب لوکس داشته باشد.
رقص روی شیشه در کنار ضعفهای ساختاری در جذب تماشاگر هم موفق نبوده است زیرا قصه سریال تنها برای بقشر اندکی از جامعه جذابیت دارد، برای همین، سریال میزان فروش چندان موفقی هم نداشته است. همین عامل هم سبب شده تا بازیگر نخست این سریال (بهران رادان) ساز جدایی از این مجموعه را سر دهد. درباره این سریالهای باید گفت که آثاری نظیر رقص روی شیشه نه در بحث سرگرمی موفقاند نه اینکه پیام خاصی را به مخاطب منتقل میکنند بلکه این آثار تنها بهمثابه یک دورهمی برای عوامل این مجموعهاند. به قلم؛ داوود کنشلو
انتهای
منبع: ایکنا
کلیدواژه: خبرگزاری قرآن قرآن ایکنا هنر فرهنگی عکس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۷۷۴۹۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وقتی سرگرمی، قربانی بزرگ شعار دادن میشود /چرا «نون خ» در فصل پنجم مورد استقبال قرار نگرفت؟
بخشی از کیفیت متوسط نون خ در فصل پنجم فدای شعارهای گنجانده شده در فیلمنامه شد و تا به صورت نمادین شاهد آثاری باشیم که سرگرمی را قربانی شعار میکند.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق- دنبالهسازی سریالهای موفق به تاسی از فصلبندی مجموعههای غربی، در چند سال اخیر، در سیما و شبکه نمایش خانگی باب شده است. برخلاف مجموعههای غربی که فصل سوم یک سریال با کیفیتتر از فصل اول آن است، مهمترین ویژگی ساخت سریالهای چند فصلی در ایران این است که با افزایش فصلها با یک ریزش مخاطب و افت کیفی و دراماتیک مواجه خواهیم بود.
دنباله سازی در حوزه سریال، در دورهای که تلویزیون مخاطب استانداردی داشت، تبدیل به رویه شد. با ریزش مخاطبان جعبه جادو در سالهای اخیر، ساخت سریالهای چند فصلی مجموعههایی نظیر زیرخاکی و نون خ به نتایج معکوسی منجر شد.
دست کم در دوسال گذشته هیچ کدام از مجموعههای سیما بازتابی اجتماعی و رسانهای میان مخاطبانش نداشته (نمود مرجع شبکههای اجتماعی است) و پخش متوالی دو سریال «زیرخاکی» و «نون خ» آخرین تیرهایی بود که در خشاب جعبه جادو قرار گرفت، اما شلیک این دو سریال به صورت متناوب نشان داد که هر دو سریال آثار مشقی و شکست خورده هستند. این شکستهای متوالی باید مورد توجه تصمیمسازان قرار گیرد و این مهم برایشان آشکار شود که حتی ساخت احتمالی پایتخت با انواع خبرسازی در جذب مخاطب تاثیری نخواهد داشت.
با تقارن نوروز و ماه مبارک رمضان، سیمای ملی تلاش کرد با ادامه مجموعههایی که دستاوردهای ظاهری آنان به قبل از دوران تحول بازمیگردد، فاصله خود را با مخاطبان کمتر کند.
بر اساس این سیاست فصل چهارم «زیرخاکی» روی آنتن رفت و نکته جالب اینجاست که همزمان با پخش این مجموعه برنامه گفتوگو محور «زندگی پس از زندگی» بر اساس نظرسنجیهای منتشر شده از مخاطبان بیشتری برخودار بود.
همین سنجش آمار رسمی که توسط سازمان صدا و سیما منتشر شده نشان میدهد، پروژه افزایش فصول سریالها در شرایط کنونی، یک پروژه شکست خورده است.این سریال برخلاف فصلهای قبلی با واکنش مثبت چندانی از سوی رسانه و واکنش درخوری در بین مردم و فضای مجازی مواجه نشد.
با این حال انتظار میرفت این شکست، با پخش سریال نونخ جبران شود که عملا «نون خ» کیفیت کمتری نسبت به فصل چهارم زیر خاکی داشت .
در فصل پنجم «نون خ» دیگر ظرافتهای گذشته در شخصیت پردازی مشهود نبود. نویسنده در نگارش فیلمنامه دچار یک سردرگمی محسوس بود و نتوانست همچون فصل اول و دوم روایتی پیوسته خلق کند.
فصل پنجم نون خ از فصل سوم آن ضعیفتر بود، چون سازندگان تصمیم داشتند، موقعیتی مشابه پایتخت 3 را در قالب سریال دیگری خلق کنند. به این ترتیب نون خ هویت مستقل خود را از دست داد و عملا از حیث دراماتیک به قهقرا رفت. عدم نبود یک قصه یکپارچه با برجسته شدن تیپ های تکراری سریال و کنایهها و شوخیهای بارها تکرار شده، به ساختار این مجموعه لطمات فراوانی زد.
تیپهایی نظیر ادریس (سیروس سپهری)، روناک (با بازی صهبا شرافتی)، عمو کاووس (با بازی ماشاالله وروایی)، سلمان (با ایفای نقش کاظم نوربخش) و روژان (با بازی هدیه بازوند) هم کارکرد کلیشهای در فصل پنجم سریال داشتند.
محمود گبرلو منتقد سینما و مجری سابق برنامه هفت درباره اشکالات اشاره شده در صفحه اینستاگرام خود نوشت : چون مخاطب با نونخ از سال های گذشته ارتباط برقرار کرده، قصه را بیشتر به خاطر شخصیتها دنبال می کند. گرههای متعدد برای کشش بیشتر فیلمنامه باید وجود داشته باشد تا تماشاگر برای دنبال کردن قصه انگیزه پیدا کند. ولی گرههای فصل ۵ سطحی و دم دستی هستند.
در فصل پنجم ازدواج سلمان و شیرین، میتوانست یک اتفاق ویژه جذاب در متن سریال باشد اما مشخص نیست چرا این رویداد به خرده روایت جذابی تبدیل نشد. تنها عنصر جذابیت سریال در فصلهای متوالی این مجموعه تعارض و تقابل میان این دو شخصیت بود و ازدواج آنان منجر به از میان رفتن یکی از مایههای اصلی دراماتیک سریال شد.
قصد سازندگان بر اساس شعارهای تحول گرایان این بود که یک ایران زیبا را به تصویر بکشند اما به محض اینکه جهت سریال مسیر کرمان را با گرافیک خاصی به تصویر کشید، مسافران همران نورالدین خانزاده سروکارشان به یک طبیب معتاد به تریاک افتاد.
هر چند نمایش این وضعیت و کاراکتر طبیب، توام با کمی پردهپوشی بود، اما این بخش از سریال با اشاره به کرمان و نشان دادن یک پزشک معتاد توهینی زیرپوستی محسوب میشود.
در بخشی دیگر روایت سریال وارد شهر چابهار شد و در متن سریال تصویری وارونه از اقوام ساکن در این استان را به نمایش گذاشت. این بخش از سریال با اعتراض شدید مردم سیستان و بلوچستان در فضای مجازی مواجه شد، تا افتتاحیه رسانه ملی در سال 1403 با حاشیههایی مواجه شود.
کیفیت فصل پنجم این سریال از تمامی فصلهای آن پایینتر بود و ساختار شعار زده سریال، پس از نجات کولبران نشان میداد که سازندگان سعی کردهاند برای خوشایند تحولخواهان در سیما سریالی را تولید کنند تا حجم بالایی از شعار در متن آن در قالب مونولوگ نمود داشته باشد. بخشی از کیفیت متوسط نون خ فدای همین شعارها شد و تا به صورت نمادین شاهد آثاری باشیم که سرگرمی، قربانی شعار میشود.