چه بلایی سر فرهنگ ایرانی آمده است؟
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۳۶۱۶۶۸
امیر هاشمی مقدم؛ ما یک گروه در تلگرام داریم که فرزندان و نوههای خانوادگیمان در آنجا عضوند. یکی از برادرزادههایم در پایان هر مطلبی که در گروه میگذارد، یک «تامام» هم به شوخی مینویسد. شده تکه کلامش. از سریالهای ترکیهای آنرا گرفته است. تامام (تمام) در ترکی استانبولی معانیای همچون: باشه، فهمیدم، حله، قبوله و.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این مُشک، نمونه خوبی از خروار جامعه ایرانی است. ایران هم که باشم، خیلیها که میفهمند ترکیه زندگی میکنم، یک جمله یا اصطلاح ترکی استانبولی میگویند، یا تکهای ترانه استانبولی برایم میخوانند، یا درباره یکی از خوانندگان/ بازیگران ترکیه چیزی میپرسند. فیلمها، سریالها و ترانههای استانبولی، ایران را فتح کرده است. خوراک ترکیه هم به همین اندازه. دیگر در همه شهرهای ایران، پیدا کردن کباب ترکی (دونر) خیلی ساده شده، حالا برخی فروشگاهها در خیلی از شهرهای ایران دارند باقلوای ترکی، سیمیت و دیگر خوراکیهای ترکیه را یکی پس از دیگری عرضه میکنند. شکلات ترک/ ترکیه هم بالاتر از شکلاتهای ایرانی جای گرفته است.
بازار پوشاکمان هم که دستکم یک دهه است بهطور تقریبا تمام و کمال، در اختیار ترکیه است. حتی معماری ترکیه نیز در میان اهل سنتمان دارد رایج میشود (معماری مسجد مکی در زاهدان که چند سال گذشته بازسازی شده را همسنجی/ مقایسه کنید با معماری با عکسهای همان مسجد، پیش از بازسازیاش). آموزشگاههای زبان ترکی استانبولی هم نه تنها در شهرهای شمالی غربی، بلکه در تهران و شهرهای مرکزی نیز یکی پس از دیگری دارند گشوده میشوند.
حتی خیلی اوقات جستجوی فارسی یک واژه، نام، کالا و... در اینترنت، بلافاصله واژه «به ترکی» را هم بهصورت پیشفرض نمایش میدهد. یعنی ایرانیان آنچنان به دنبال یاد گرفتن معنای واژهها به ترکی در اینترنت بودهاند که گوگل خودش بهصورت پیشفرض دیگر در پی این واژهها، «به ترکی» را هم نشان میدهد. اکنون هم چندین سال است که بهواسطه اقتصاد ناکارامدمان، شهرهای ترکیه یکی یکی دارد به تسخیر ایرانیان و سرمایههایشان در میآید. این روزها اگر در خیابانهای خیلی از شهرهای ترکیه واژهای به فارسی بگویید، دستکم چند ایرانی پیدا میشود که برگردند و نگاهتان کنند. گویا ترکیه شده شعبه دوم ایران؛ با این تفاوت که ایرانیان آن دیار، دیر یا زود در فرهنگ ترکیه حل خواهند شد.
در این چند دهه، دیدگاههای افراطی به نام مبارزه با غربزدگی یا فرهنگ طاغوتی یا فساد و...، آنچنان تیشه به ریشه فرهنگ و هنر ایرانی و زبان فارسی زدهاند که هیچ دشمنی نمیتوانست چنین کند. صد در صد با سخن وزیر اطلاعات همسو و موافقم که کسانی که به حاکمیت نفوذ میکنند، تندترین و افراطیترین شعارها را سر میدهند. همینهاست که ویرانیها در فرهنگ و ادب و هنرمان در پی داشته است. اینها را نمیتوان تهاجم فرهنگی نامید؛ اینها پر شدن خلأ است؛ خلأیی که همین دیدگاههای افراطی آفریدهاند و همچنان بر آن پافشاری میکنند. همانهایی که موسیقی و برگزاری کنسرت را حرام، ساخت فیلم و سریال درباره تاریخ ایران باستان را ممنوع و ادبیات فارسی را سانسور میکنند، چالههایی تهی در فرهنگ ایرانی درست کردهاند که خواه ناخواه آب از هر سو به آن وارد شده و آنرا پر میکند؛ خواه آب تمیز باشد خواه گندآب.
همین است که سریالهای تاریخیمان شده جومونگ کرهای یا خرم سلطان عثمانی، موسیقیمان شده ابراهیم تاتلیس و ابرو گوندش، ادبیاتخوانیمان شده اورهان پاموک و الف/ الیف شفق/ شافاک. همه اینها ارزشمندند (بهویژه این دو نویسنده ترکیهای که نگارنده هم خیلی نوشتههایشان را دوست دارد)؛ اما وقتی میبینی کالاهای فرهنگی ترکیه، بازارشان --خواه قانونی خواه غیرقانونی- اینچنین داغ شده و بازار کالاهای فرهنگی ایرانی دچار سانسور و حرام دانستن و...، بیشتر به آن جمله وزیر اطلاعات میاندیشی.
روزگاری ابن بطوطه عرب از غربیترین نقطه جهان اسلام به شرقیترین نقطه آن رفته و حتی از آن میگذرد تا با پادشاه سیام/ تایلند گفتگو کند و، چون زبان یکدیگر را نمیدانند، بر پایه نوشته خود ابن بطوطه در سفرنامهاش، زبان فارسی را واسطه میگیرند که هر دو با آن آشنا بودند. این زبان تا همین یک سده پیش همچنان زبان میانجی در آسیای میانه (بهویژه ازبکستان، ترکمنستان و تاجیکستان)، قفقاز (جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان) و حتی پر کاربرد در خودِ سرزمینهای عثمانی بود. اما امروزه در همه این سرزمینها، زبان ترکی زبان میانجی شده و فارس/تاجیکزبانها هم به این زبان سوق داده شدهاند. در سفرم، هم به ازبکستان (که سمرقند و بخارایش پایگاه و جایگاه زبان فارسی و رودکیها بود) و هم به ترکمنستان (که از مرو تا عشقآبادش زبان فارسی رایج بود) از زبان ترکی استانبولی بهعنوان زبان میانجی استفاده میکردم. حتی دیگر گویشهای ترکی هم دارد «استامبولیزه» میشود؛ از جمله ترکی آذری خودمان که یکی یکی واژههای استانبولی دارد در آن جا باز میکند.
ترکیه مردمانی در کشورش پرورش آورده که میهنپرستی و کشور دوستیشان (اگرچه گاهی به سوی قومگرایی افراطی و نژادپرستی گرایش دارد) زبانزد شده و حکومتش هم به گسترش زبان و فرهنگ ترکی چه در خاک این کشور و چه در کشورهای دیگر (حتی تا مغولستان) همت گمارده و چه هزینهها که نمیکند؛ بنابراین دارد نتیجه تلاش و کوششهایش را میبیند؛ حقشان است و گوارای وجودشان؛ و ما که در ایران چندین دهه است چپاندیشانمان، ملیگرایی را فاشیسم و امتگرایانمان آنرا مخالف اسلام بر میشمارند، به شیوههای گوناگون میهندوستی را سرکوب کردهایم. بعد همینها، شکایت دارند که چرا غربزدگی (و این روزها لابد «ترکیهزدگی») فضای فرهنگی کشور را در نوردیده؟
هرچند فرهنگ راه خود را -اگرچه- با فراز و نشیب پیش میبرد، اما زیر بار این همه ندانمکاری و حتی شاید به روایت وزیر اطلاعات، عمدیکاری، فرهنگ و هنر ایرانی و زبان فارسی هر روز نحیفتر میشود. مباد روزی که بپرسند: «راستی، فرهنگ ایرانی که روزگاری در این پهنه میدرخشید، چه شد؟» و پاسخ بشنوند: «تامام»!
منبع: فرارو
کلیدواژه: ترکیه سریال های ترکیه ای فرهنگ ایرانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۳۶۱۶۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
منیژه ، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
عصر ایران - حجه الاسلام سیداحمد علم الهدی که گویا دغدغه ای مهم تر از حجاب ندارد، در خطبه های این هفته نیز بدان پرداخته و این بار گفته است: اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را می توان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند:
منیژه منم، دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب.
سپاس از آقای علم الهدی که در خطبه های نماز جمعه، اشاره ای هم به تاریخ و فرهنگ و ادب ایران زمین کرده است! اما از آقای علم الهدی می پرسیم ماجرای بهار 1390 میدان فردوسی مشهد یادتان است؟
خودتان را معذب نکنید، به خاطرتان می آوریم: آن سال، به مناسبت هزاره سرایش شاهنامه فردوسی - که شما نیز او را به درستی "حکیم" خواندید - مجموعه از نقاشی های دیواری با موضوع شاهنامه به مساحت 2200 متر در میدان فردوسی مشهد رسم شد. خلق این اثر هنری حدود یک سال به طول انجامید ولی یک ماه بعد از رونمایی از آن، اداره حفاظت از املاک آستان قدس رضوی، شبانه تعدادی کارگر به محل فرستاد و کل اثر را تا صبح با رنگ سفید محو کردند و از بین بردند!
آقای علم الهدی!
این شاهنامه ای که امروز شما بدان استناد می کنید تا ثابت کنید که حجاب یکی از مظاهر فرهنگی ایرانیان است، همان شاهنامه ای است که روی نقاشی هایش در شهری که شما امام جمعه اش بوده اید، شبانه رنگ پاشیدند و شما هیچ نگفتید!
اگر آن روز، مانع از کار غیر فرهنگی محو نقاشی های شاهنامه می شدید و لااقل به دوستان تان می گفتید که شاهنامه را حکیمی به نام فردوسی سروده و حتی در آن به حجاب نیز اشاره کرده است، امروز استنادتان به این اثر ملی برای ترویج حجاب، دلنشین تر بود.
جوانان هنرمند کشور، یک سال در گرما و سرما ، عاشقانه کار کردند تا این اثر هنری را خلق کنند
ولی یک روز صبح، دیدند که عده ای شبانه روی هنرشان رنگ سفید پاشیده اند؛ به همین راحتی، به همین تلخی!
شما درست می گویید آقای علم الهدی! زنان ایرانی در طول تاریخ و حتی هزاران سال قبل از اسلام، به شهادت آثار و روایت مورخین، بانوانی نجیب بوده اند با تن پوش هایی از پاکدامنی. اما چرا شما و همفکران تان همواره نسبت به تاریخ و تمدن ایران بی مهری می کنید و حتی گرامیداشت کوروش را برنمی تابید ولی نیاز که پیدا می کنید دست به دامن ایران باستان می شوید؟! چگونه حتی در شهری که شما امام جمعه اش هستید، دور میدان فردوسی، نقاشی های شاهنامه هم تحمل نمی شود ولی صحبت از حجاب که می شود یادتان می افتد در همان شاهنامه ای که روی نقاشی هایش رنگ پاشیده و محوش کرده اند، زنی به نام منیژه وجود دارد که آفتاب تنش را برهنه ندیده است؟!
میدان فردوسی مشهد بعد از نقاشی و بعد از محو کردن آن
بگذارید یک چیز را خیلی رک و صریح به شما بگوییم آقای علم الهدی: کسانی که کمر همت بستند به نابودی و نادیده انگاری تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی و حتی همین الان هم پدیده های ایرانی مانند نوروز خار چشم شان است، اگر بیشتر از دشمنان دین، به ایمان مردم خیانت نکرده باشند، کمتر نکرده اند. تریبون دارهایی که سال ها فرهنگ ایرانی را در برابر دین قرار دادند و دو راهی جعلی ایرانیت و اسلامیت را پیش روی مردم و خاصه جوان ها گذاشتند، عامل بسیاری از دین گریزی هایی هستند که نتیجه اش را در خیابان ها می بینند و بعد، از پلیس ها می خواهند که محصول کارشان را دستگیر کنند!
راستی بد نیست یک نکته را هم با امام جمعه محترم مشهد در میان بگذاریم: اگر منیژه و منیژها در طول تاریخ هزاران ساله ایران، پوشش هایی برازنده زنان عفیف داشتند و به قول شما با حجاب بودند، به خاطر حضور ماموران حکومتی بر سر کوی و برزن ها برای تحمیل نوع خاصی از پوشش نبود؛ به خاطر "باورهای فرهنگی" شان بود که بعد از اسلام نیز "ایمان دینی" بدان افزوده شد.
بروید ببینید چه کسانی با تبر به جان فرهنگ اصیل ایرانی افتادند تا آن باورهای فرهنگی - که امروز بدان ها نیازمندشده اید - به محاق برود؟ و باز بررسی کنید چه کسانی، دین را هزینه منافع خود کردند و به جان "ایمان دینی" مردم افتادند؛ احتمالاً شما نیز به این نتیجه خواهید رسید که ضاربان فرهنگ ایرانی و تخریب کنندگان دین مردم، نه دو دسته که دست بر قضا یک گروه اند!